آیه 35 سوره عنکبوت

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

[29–35] (مشاهده آیه در سوره)


<<34 آیه 35 سوره عنکبوت 36>>
سوره :سوره عنکبوت (29)
جزء :20
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و همانا از آن دیار لوط آثار خرابی را وا گذاشتیم تا آیتی روشن برای (عبرت) عاقلان باشد.

[پس با عذاب آسمانی، شهر و اهلش را در هم کوبیدیم] و از آن شهر نشانه ای روشن [از سنگ هایی که بر سر اهلش فرو باریدیم] برای مردمی که می اندیشند، بر جای گذاشتیم.

و از آن [شهر سوخته‌] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه‌اى روشن باقى گذاشتيم.

هر آينه از آن قريه براى خردمندان عبرتى روشن بر جاى گذاشتيم.

و از این آبادی نشانه روشنی (و درس عبرتی) برای کسانی که می‌اندیشند باقی گذاردیم!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Certainly We have left of it a manifest sign for people who exercise their reason.

And certainly We have left a clear sign of it for a people who understand.

And verily of that We have left a clear sign for people who have sense.

And We have left thereof an evident Sign, for any people who (care to) understand.

معانی کلمات آیه

«آیَةً»: نشانه. مایه عبرت.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‌ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ «34»

همانا ما بر اهل اين منطقه به خاطر فسقى كه داشتند، عذابى از آسمان فرو خواهيم ريخت.

وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «35»

و از آن منطقه (غضب شده) نشانه‌ى روشنى (و درس عبرتى،) براى كسانى كه مى‌انديشند باقى گذاشتيم.

نکته ها

مراد از «قرية»، منطقه‌ى «سَدوم» است كه قوم لوط در آن‌جا مى‌زيستند و جمعيّت كثيرى داشته است.

«فسق» به معناى خروج از طاعت است كه روشن‌ترين نمونه آن شرك و كفر مى‌باشد.

پیام ها

1- از آسمان، هم رحمت الهى (مانند باران و وحى) نازل مى‌شود و هم قهر و عذاب الهى. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»

2- عملكرد انسان، در طبيعت تأثيرگذار است. همان‌گونه كه عمل خوب، باعث نزول نعمت و رحمت مى‌شود، «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» «1» به عكس، گناهان، نعمت‌ها را تبديل به عذاب مى‌كند. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»

3- تكرار گناه و اصرار بر آن، سبب نزول قهر الهى است. «كانُوا يَفْسُقُونَ»

«1». اعراف، 96.

جلد 7 - صفحه 142

4- گاهى لازم است آثار گذشته و خرابه‌هاى باستانى را حفظ كنيم و به سراغ تعمير و بازسازى نرويم. تَرَكْنا ... آيَةً

5- آشنايى با فلسفه‌ى تاريخ و شناخت اقوام گذشته، مورد توجّه قرآن است. «آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»

6- از خرابه‌ها نيز مى‌توان درس گرفت. آيَةً ... لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ‌

7- عبرت گرفتن، به دقّت و تعقّل نياز دارد. افراد غافل با ديد سطحى نمى‌توانند حقايق را درك كرده و عبرت بگيرند. «لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»

8- تعقّل و انديشه، شرط هدايت و عبرت‌گيرى است. «لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (35)

وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً: و هر آينه بتحقيق بگذاشتيم از آن شهر نشانه روشن، لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ‌: براى گروهى كه تعقّل كنند و عقول خود را تذكار فرمايند در بينائى و عبرت گرفتن از شآمت عاقبت طغيان و سركشى و نافرمانى حضرت احديت، كه از اين آيه بينه و حكايت شايعه و آثار ديار خرابه و حجاره‌

جلد 10 - صفحه 232

سجيليه و آبهاى اسوديه يافت شده در آن سرزمين‌ها، تنبهى يابند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‌ قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمِينَ (31) قالَ إِنَّ فِيها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيها لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ (32) وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‌ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ (33) إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‌ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ (34) وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (35)

جلد 4 صفحه 227

ترجمه‌

و چون آمدند فرستادگان ما نزد ابراهيم براى بشارت گفتند همانا ما هلاك كنندگانيم اهل اين بلد را همانا اهلش باشند ستمكاران‌

گفت همانا در آنجا است لوط گفتند ما داناتريم بآنانكه در آنجا هستند هر آينه نجات ميدهيم او و اهلش را مگر زنش را كه باشد از بازماندگان‌

و چون كه آمدند فرستادگان ما لوط را محزون شد براى ورود ايشان و تنگ شد بسبب آنها بر او طاقت و گفتند مترس و اندوهگين مشو همانا ما رهاننده‌ايم تو و خانواده‌ات را مگر زنت را كه باشد از بازماندگان‌

همانا ما فرود آورندگانيم بر اهل اين قريه عذابى از آسمان بسبب آنكه بودند كه گناه مينمودند

و بتحقيق واگذاشتيم از آن نشانه آشكارى براى گروهى كه تعقل ميكنند.

تفسير

خداوند متعال بعد از دعاء حضرت لوط چند نفر از فرشتگان را مأمور نازل نمودن عذاب بر بلد سدوم كه مسكن او بود فرمود و ضمنا مقرّر گرديد براى احترام حضرت ابراهيم قبلا خدمت او برسند و بشارت ولادت حضرت اسحق را باو و ساره بدهند و با اجازه آنحضرت بر لوط وارد شوند و او را مهياى بيرون رفتن از سدوم نمايند و آنها چون وارد بر حضرت ابراهيم شدند در ضمن صحبتهائى كه شد و در سور سابقه ذكر گرديد گفتند ما براى هلاكت و نابود نمودن اهل آبادى سدوم آمده‌ايم چون اهل آن بلد ستمكار بر خود و خلق بوده و هستند و حضرت ابراهيم براى حضرت لوط كه مأمور ارشاد اهل آن بلد بود و خانواده او نگران شد لذا فرمود در آنجا لوط مسكن دارد حال او چگونه خواهد شد آنها عرضه داشتند ما اهالى آن بلد را بهتر از هر كس ميشناسيم او و خانواده او را از عذاب نجات ميدهيم مگر زوجه‌اش را كه در ميان عذاب شوندگان باقى خواهد ماند و چون فرشتگان وارد بر حضرت لوط شدند بتفصيلى كه در سوره هود و غيره گذشت آنحضرت براى آنها از شرّ قوم نگران و بد حال و افسرده خاطر گشت و چون در خود طاقت مقاومت با اغراض فاسده قوم را نميديد دلتنگ و پريشان خاطر گرديد و آنها احساس نمودند و عرضه داشتند مترس و محزون مباش ما فرشتگان خدائيم و براى عذاب اين قوم و اجابت دعاى تو آمده‌ايم و تو و خانواده‌ات را نجات خواهيم داد ولى زنت كه كافره و با آنها همراه است در ميان آنها معذب خواهد ماند و تمامى بعذاب‌

جلد 4 صفحه 228

آسمانى معذب و مجازات بر نافرمانى خدا خواهند شد و شرح اين قضايا مكرّر ذكر شده است لذا با جمال اكتفا ميشود و خداوند از آن بلد و قريه نشانه و دليل روشنى بر قدرت و بزرگى معصيت خود باقى گذارد كه موجب عبرت و تنبّه مردمان صاحب نظر و عقل و خردى است كه بر آن ديار عبور ميكنند و آثار خرابه آن شهر را مشاهده مينمايند و بعضى گفته‌اند مراد از آيه بيّنه سنگ گلى است كه بر آنها باريد و اسم معذّبين در آنها نقش بود و تا زمان ظهور اسلام باقى ماند و اللّه اعلم و لننجينّه بتخفيف جيم و سكون نون و انّا منجوك از باب افعال و منزّلون از باب تفعيل نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد تَرَكنا مِنها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوم‌ٍ يَعقِلُون‌َ (35)

و ‌هر‌ آينه‌ واگذارديم‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ قريه‌ها آيت‌ و دليل‌ واضح‌ مبين‌ ‌از‌ ‌براي‌ قومي‌ ‌که‌ عقل‌ و شعور دارند و تعقل‌ ميكنند.

وَ لَقَد تَرَكنا مِنها آيَةً بَيِّنَةً اثر هلاكت‌ ‌آنها‌ ‌که‌ زمين‌ قاعا صفصفا نه‌ ‌از‌ اشجارش‌ و نه‌ ‌از‌ عماراتش‌ و نه‌ ‌از‌ اندوخته‌هاي‌ ‌آنها‌ و نه‌ ‌از‌ حيوانات‌ ‌آنها‌ اثري‌ باقي‌ نماند بلكه‌ گفتند آب‌ سياهي‌ روي‌ زمين‌ ظاهر شد اما قلوب‌ قاسية و هواهاي‌ نفسانيه‌ مانع‌ ‌از‌ تدبر و تأمل‌ و تفكر و تعقل‌ ‌است‌ فقط ‌اينکه‌ ‌آيه‌ بينه‌:

لِقَوم‌ٍ يَعقِلُون‌َ ‌است‌. ‌از‌ ‌براي‌ عقل‌ اطلاقاتي‌ هست‌، يكي‌ ‌آن‌ جوهر ملكوتي‌ سماوي‌ ‌که‌ مجرد ‌از‌ ماده‌ و صورت‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند بانسان‌ عنايت‌ فرموده‌ ‌که‌ مميز ‌بين‌ حسن‌ و قبح‌، خير و شر، نفع‌ و ضرر، سعادت‌ و شقاوت‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ بمنزله‌ آينه‌ قلب‌ ‌است‌ ‌که‌ مراد ‌از‌ قلب‌ ‌هم‌ روح‌ انسانيست‌ ‌غير‌ ‌از‌ روح‌ نباتي‌ و حيواني‌ و شيطاني‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ آينه‌ حقايق‌ اشياء منعكس‌ ميشود لكن‌ مشروط بشرائطيست‌:

جلد 14 - صفحه 321

«1» چراغ‌ لازم‌ دارد ‌تا‌ حقايق‌ ‌را‌ درك‌ كند و چراغ‌ عقل‌ علم‌ ‌است‌ جهل‌ تاريكيست‌ مانع‌ ‌از‌ ادراك‌ ‌است‌.

«2» بينائيست‌ كور نميتواند مشاهده‌ كند كوري‌ قلب‌ صفات‌ خبيثه‌ اخلاق‌ رذيله‌ ملكات‌ قبيحه‌ ‌است‌ كبر نخوت‌ عجب‌ خودخواهي‌ خودپسندي‌ عناد عصبيت‌ و امثال‌ اينها.

«3» درب‌ چشم‌ بسته‌ نباشد و الا مشاهده‌ نميكند بستن‌ درب‌ چشم‌ بحب‌ دنيا حب‌ مال‌ حب‌ جاه‌ و مقام‌ چشم‌ عقل‌ بسته‌ ميشود.

«4» زنگ‌ و حاجب‌ روي‌ آينه‌ نباشد زنگ‌ آينه‌ قلب‌ معاصيست‌ ‌که‌ قلب‌ ‌را‌ سياه‌ ميكند قساوت‌ پيدا ميكند نه‌ موعظه‌ ‌در‌ ‌او‌ اثر ميبخشد نه‌ نصيحت‌ نه‌ توجه‌ پيدا ميكند نه‌ رغبت‌ بلكه‌ مزيد ‌بر‌ قساوت‌ ميشود وَ نُنَزِّل‌ُ مِن‌َ القُرآن‌ِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِين‌َ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِين‌َ إِلّا خَساراً (اسراء ‌آيه‌ 82) وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ عِندَ رَبِّهِم‌ إِلّا مَقتاً وَ لا يَزِيدُ الكافِرِين‌َ كُفرُهُم‌ إِلّا خَساراً (فاطر ‌آيه‌ 39) لذا ‌از‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) پرسيدند عقل‌ چيست‌! فرمود

«‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌»

عرض‌ كردند ‌پس‌ اينكه‌ ‌در‌ معاويه‌ ‌است‌ چيست‌ فرمود نكراء و شيطنت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- در اینجا چگونگی عذاب دردناک آنها توضیح داده نشده، همین اندازه می‌فرماید: «ما از آن آبادیها (از ویرانه‌های در هم ریخته و شهرهای بلا دیده و نابود شده) آنها درس عبرت و نشانه روشنی برای کسانی که اندیشه می‌کنند باقی گذاردیم» (وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).

ولی در آیه 84 سوره اعراف و همچنین آیه 82 سوره هود آمده است که نخست زلزله شدیدی شهرهای آنها را بکلی زیر و رو کرد و سپس بارانی از سنگهای آسمانی بر آنها فرو ریخت.

ج3، ص502

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع